از همان کودکی بختش تیره بود و کورسوی امید در زندگی اش دیده نمیشد .تمام موارد را برای بیچارگی و کاسه چه کنم به دست گرفتن را در اختیار داشت .مرگ پدر ، بی رحمی ناپدری ، سابقه ی حبس و....
اگر در صحنه زندگی قرعه این نقش به نام هرکسی جز او می افتاد ،بی شک انگ بدشانسی و بدبختی را تا آخر عمر می پذیرفت .اما او مردانه جلوی سرنوشت قد علم کرد و شجاعانه مسیر زندگی اش را تغییر داد .الان که شما داستان زندگی او را میخوانید او یک میلیاردر خود ساخته است میپرسید چطور ؟
سال 1982 بود آن زمانها یک سالی از پدر شدنش می گذشت .فروشنده لوازم پزشکی بود به سختی از پس مخارج خودش و پسرش کریستوفر بر می آمد .وقتی به ورودی جاده موفقیت رسید 29 سال بیشتر نداشت .با تمام نداری هایش سخاوتمند بود .آن روز به پارکینگ بیمارستان آمد و دید که راننده یک اتومبیل فراری به دنبال جای پارک می گردد او جای پارک خودش را به راننده فراری داد .با راننده فراری گرم صحبت شد و میخواست بداند چطوری توانسته آن ماشین گران را بخرد .راننده فراری به او گفت که در کار خرید و فروش سهام در بورس کار میکند .ارتباط خود را با آن راننده ادامه داد .
گاردنر کنجکاو شد که چطوری میتواند به این تجارت سود آور وارد شود .صاحب ماشین فراری او را به سرشناس ترین بورس بازان معرفی کرد و گاردنر هم با اعتماد به نفس هدفش را دنبال می کرد اما کسی او را تحویل نمی گرفت .او نه مد تازه واردان به بازار بورس...
ادامه مطلبما را در سایت تازه واردان به بازار بورس دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : borskurd بازدید : 131 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 10:56